دانلود آهنگ محمدرضا شجریان اگر صد باغبان خصمی نمايد
شنونده آهنگ اگر صد باغبان خصمی نمايد با صدای محمدرضا شجریان باشید و با بالاترین کیفیت از زی موزیک دانلود کنید
در ادامه متن آهنگ اگر صد باغبان خصمی نمايد محمدرضا شجریان را ببینید و همچنین آنلاین گوش دهید و با سرعت بالا و دو کیفیت 128 و 320 آهنگ محمدرضا شجریان اگر صد باغبان خصمی نمايد را با فرمت MP3 دانلود کنید
محمدرضا شجریان اگر صد باغبان خصمی نمايد
♪♫ متن ترانه محمدرضا شجریان اگر صد باغبان خصمی نمايد ♪♫
قاصدک هان چه خبر آوردی از کجا وز که خبر آوردی
خوش خبر باشی اما اما
گرد بام در من بی ثمر ميگردی
انتظار خبری نيست مرا انتظار خبری نيست مرا
♬ زی موزیک ♬
نه ز ياری نه ز ديار و دياری باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند
─ ─
قاصدک در دل من همه کور اند و کر اند
دست بردار از اين در وطن خويش غريب
قاصد تجربه های همه تلخ با دلم ميگويد که دروغی تو دروغ که فريبی تو فريب
قاصدک هان ولی راستی آيا رفتی با باد
با توام آی کجا رفتی آی
راستی آيا جايی خبری هست هنوز مانده خاکستر گرمی جايی
در اجاقی طمع شعله نميبندم اندک شرری هست هنوز
─ ─
قاصدک قاصدک قاصدک
ابرهای همه عالم شب و روز در دلم ميگريند
عشق در دل ماند و يار از دست رفت
دوستان دستی که کار از دست رفت
ای عجب گر من رسم در کام دل کی رسم چون روزگار از دست رفت
بخت و رای و زور و زر بودم دريغ که اندر اين غم هر چهار از دست رفت
عشق و سودا و هوس در سر بماند صبر و آرام و قرار از دست رفت
گر من از پا اندر آيم گو درآی بهتر از من صدهزار از دست رفت
بيم جان کین بار خونم ميخورد
ورنه اين دل چند بار از دست رفت
مرکب سودا جهانيدن چه سود چون زمام اختيار از دست رفت
سعديا با يار عشق آسان بود عشق باز اکنون که يار از دست رفت
بميرم تا تو چشم تر نبيني شرار آه پر آذر نبينی
چنان از آتش عشقت بسوزم که از مو رنگ خاکستر نبينی
─ ─
اگر چون موم صد صورت پذيرم
به هر صورت به دل نقش تو گيرم
تو تا بخت منی هرگز نخوابم تو تا عهد منی هرگز نميرم
ز دل مهر رخ تو رفتنی نی غم عشقت به هرکس گفتنی نی
وليکن سوزش عشق و محبت ميون مردمون بنهفتنی نی
دل ار مهرت نلرزه بر چه ارزه
نخواهم دل که مهر تو نلرزه
─ ─
گريبون هر که از دستت کنه چاک
به صد عالم گريبون وا بيارزه
برندم همچو يوسف گر به زندان بيان آرم ز غم چون مستمندان
اگر صد باغبان خصمی نمايد
مدام آيم به گلزار تو خندان
هست شب يک شب دم کرده و خاک رنگ رخ باخته است
باد نوباره ی ابر از بر کوه سوی من تاخته است
─ ─
هست شب همچو ورم کرده تنی گرم درافتاده هوا
هم از اين روست نمیبيند اگر گمشده ای راهش را
با تو لشگر بيابان دراز مرده را ماند در گورش تنگ
به دل سوخته ی من ماند به تنم
خسته که ميسوزد از هيبت تب
هست شب آری شب هست شب آری شب
