دانلود آهنگ عشق میخواست کز آن شعله چراغ افروزد برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد
شنونده آهنگ عشق میخواست کز آن شعله چراغ افروزد برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد باشید و با بالاترین کیفیت از زی موزیک دانلود کنید
در ادامه متن آهنگ عشق میخواست کز آن شعله چراغ افروزد برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد را ببینید و همچنین آنلاین گوش دهید و با سرعت بالا و دو کیفیت 128 و 320 آهنگ عشق میخواست کز آن شعله چراغ افروزد برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد را با فرمت MP3 دانلود کنید
عشق میخواست کز آن شعله چراغ افروزد برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد
♪♫ متن ترانه عشق میخواست کز آن شعله چراغ افروزد برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد ♪♫
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
عشق میخواست کز آن شعله چراغ افروزد برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد
مدعی خواست که آید به تماشاگه راز دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
حافظ آن روز طربنامه عشق تو نوشت که قلم بر سر اسباب دل خرم زد
♬ زی موزیک ♬
از غم دوریت ماهم روز و شب مونسم اهم رو به هر سو کنم بینم بسته از هر طرف راهم
اگر کرده ام گناهی بر خان که دور از تو چون مجنونم به کنج خلوت به یاد عشقت ز درد حجرت چه دل خونم
بده ساقی زان می باقی که از شور باده مستی شوم فارغ من از این هستی تو ای زیبا نگار من خزان کردی بهار من
نمیکنی از دلم یادی ز درد و غم ها ازادی تو ازردی بس که این دلم شده محنت و غم حاصلم یا جان شمع محفلم
ز دست نامهربان یارم دلم پر خون زار و بیمارم روم از این پس ره می خانه تا شوم همدم با پیمانه
در این دنیا خار محزونم ز جور تو چه دل خونم ز عشق تو چو مجنونم
از غم دوریت ماهم روز و شب مونسم اهم رو به هر سو کنم بینم بسته از هر طرف راهم
اگر کرده ام گناهی بر خان که دور از تو چون مجنونم به کنج خلوت به یاد عشقت ز درد حجرت چه دل خونم
بده ساقی زان می باقی که از شور باده مستی شوم فارغ من از این هستی تو ای زیبا نگار من خزان کردی بهار من
در دل و جان خانه کردی عاقبت هر دو را دیوانه کردی عاقبت
ای ز عشقت عالمی ویران شده قصد این ویرانه کردی عاقبت
دانی بیچاره بودم زیر خاک دانه را دردانه کردی عاقبت
کاسه سر از تو پر از تو تهی کاسه را پیمانه کردی عاقبت
شیرین لب یار با چشم جادو شده قیامت رفتن به هر سو
چشمش به غمزه لعلش به خنده دلها فکنده بر دام گیسو
هر ماه رویی کندر جهان بود مفتول خود کرد از خال هندو
هرگز ندیده است چشمی به عالم این زلف پر خم این چشم جادو
در کوی او دوش هر دم گذاری صد کشته دیدم از تیغ ابرو
از جلوه ای که تا ترک سرمست ان شوخ خوش رو
بر سرو و بر مه بستن صد یار از قد دلکش از روی
شیرین لب یار با چشم جادو شده قیامت رفتن به هر سو
یک اندلیبش گر در قفس ماند چندین هزار است در گلشن او
ای زندگیم تو توانم همه تو جانی و دلی ای دل و جانم همه تو
تو هستی من شدی ازانم همه من من نیست شدم در تو ازانم همه تو
